سوالاتی که از مرگ یک زن داشتیم . جوابهایی که نگرفتیم

ناشناس گفت...
ba salam javabe soalatetun ra nemidunam valy taajob mikonam cheghadr hame brain wash hastand va az edam ,ghat dast pa ,beghole maruf ghesas be rahaty sohbat mikonand ,man mokhalefe hame inha hastam, shabet khosh

پیر فرزانه گفت...
واقعا "چرا حالا باید او اعدام بشه در این زمان" . آن هم بعد از نه سال . و در حالی که فقط سه سال حکم حبس داشته واو شش سال حبس اضافی کشیده .جواب شش سال عمر را که در زندان بسر برده که خواهد داد؟
و سوالی که در وبلاگم هم مطرح کرده ام ، سهم ناصر محمدخانی در لحظه لحظه ی این روزها و تک تک این کارها چه اندازه بوده است ؟
(http://pirefarzaneh.blogspot.com/2010/12/blog-post.html
روشنك گفت...
من هم خيلي دوست داشتم در اين مورد بتونم با كساني صحبت كنم به دور از پيش فرضهاي گاها مزخرف رسانه ها... من هنوز چون در اين موضوع خيلي دقيق نشدم فعلا نظرات دوستان و ميخونم.. ولي در مورد سوم كه گفتيد چرا در كنار قتل از ترور هم نامبرده..به نظر من غير منطقي نيست...منظورش اين بوده كه در اون موقعيت هر اتهامي رو قبول مي كرده..

Asalbanoo گفت...
چرا اینقدر زمان زندانش طولانی شد؟
چرا صحبت از این میکرد که حرف میزنه ولی تو آخرین لحظه گفته بود حرفی نداره؟
چرا ناصر م. تلاشی برای آزادیش نکرد؟
اگه راست باشه چرا ناصر م. با بیتفاوتی ناظر اعدام بود؟


بسرى از بايين شهر گفت...
سلام
من يك سوال از شما دارم كه بى ربط به سوال ٧شمانيست. جرا اعدام يك قاتل اينقدر جنجال افرين بوده در حاليكه طى يك سال كذشته از اين اعدام هاى مناسبتى زياد داشتيم.؟

سپیده گفت...
سلام
یک سوال که بعد از دیدن کارت قرمز در ذهن من ایجاد شد، مربوط به رفتارهای ناصر م هست. چرا یک جوری تو فیلمها رفتار می کند انگار جلوی دوربین صدا و سیمای جمهوری اسلامی هست. مثلا وفتی شهلا بابت پیروزی تو فوتبال بهش تبریک می گه، ناصر م با یک حالتی میگه بچه ها زحمت کشیدند. یا در مقابل اون همه قر و قمیش شهلا اگر در نظر بگیریم دوتایی و به قول شما مربوط به لحظات خصوصی بوده خیلی جدی و منطقی و یک جوری بود که وقتی من دیدیم با خودم گفتم انگار می دونسته اینا یک روز نمایش عمومی خواهد شد.

سارا گفت...
سوال هشتم: فسمت فکر کنم سوم کارت قرمز بود که با ناصر رفتند توی خونه اش. چرا اینقدر بیتفاوت نسبت به لاله حرف میزد؟ چرا همش رو مادیات زندگی که برای لاله فراهم کرده بود تاکید میکرد؟ شمهدونهای و وسایل تزئینی طلا که یکیش هم گم شده بود؟ لباسهای برند و گرونی که به کلکسون لاله اضاهفه میشد و معمولا این چرخه خرید و عدم استفاده و بخشش به یتیمخونه ها همش ادامه داشته. چرا وقتی اون اتاق و لباسها رو میدید نسبت به کسی که به اون طرز فجیع کشته شده بیتفاوت بود؟ وقتی کیفش رو برداشت بازم تاکید میکرد رو جاسوئیچی طلاش؟! فقط یه بار دگرگون شد. وقتی اون کاغذ رو دید.
چرا هنوزم اگر به شهلا غلاقه نداشت و حتی واسش اشد مجازات میخواست بازم به آرومی جواب تماسش رو داد؟ اصلا دیگه چرا باید به شهلا این رو رو میداد که به عنوان "قاتل" زنش بازم بهش زنگ میزد؟چرا اینقدر بیتفاوت نسبت به چشمای خسته زنش- که ناشی از خوندن مجله های خارجی- بود حرف میزد؟ اینکه که این مجله ها رو میخوند تا چشماش خسته شه و دوباره بخوابه!!!
نمیدونم چرا احساس میکنم این آدم هیچ حسی به لاله نداشت. متاثر نبود؟ اشک تمساح بود همش


نیک‌ناز گفت...
صحنه‌های این دادگاه به طرز عجیبی نمایشی به نظر میاد. نگاه‌ها و حرکات بدن و صورت و صدای شهلا اساساً غیر طبیعی‌ست و...
من هم بقیه‌ش رو با سئوالاتی مشابه تو وبلاگم نوشتم. هنوز اما جوابی نگرفتم.
L. گفت...
http://thelostchildhood.wordpress.com/2008/01/30/پستان-های-داغ-شهلا-جاهد-دیگه-سفتی-سابق-ر/
من کاملا با تو موافقم که شهلا رفتارش عادی نبود. ی چیزی غلط بود .
چرا اینقدر تو اون دادگاه ا وانفسا سعی میکرد احساساتی باشه و حتا واسه ناصرشر بخونه؟ ی چیزی غیر قابل درک بود که نمیدونم چی بود
اما ،یادمون باشه ا ونی که جون داد شهلا بود . خدا رحمتش کنه. هرچند ناصر هم غرامت سنگینی داد و بیشتر هم باید بده . دلم برای همشون خیلی میسوزه. همه با هم گند زدند .

c30 گفت...
1.پیش میاد
2.بالایی
3.بازپرسی بری متوجه میشی که اینم ممکنه پیش بیاد
4.جان؟من در جریان نیستم...قبل از مرگ لاله بهش تجاوز کرده بودن؟(جواب سوالی)
5.خوب دیگه در عوض شهلا الان مرده و ناصر زنده است با انتخاب های دیگه
6.چون خیلی هم که بد میشد اتفاق خاصی نمی افتاد. از 13 سالگی شهلا با هم بودن دیگه نه؟یه صمیمیتی اعتمادی
7.ایران همیشه در شرایط اضطراری هست خیلی فرق نمی کرد به نظرم
8.ای بابا سوال 8 کو؟
9.ما که ابتریم ولی شما به بچه هات سعی میکنی یاد بدی انتقام جو نباشن؟
10.....؟

آیدا گفت...
مرسی.مرسی.همش دلم می خواست یه نفر رو ببینم که اونم این همه شک رو داشته باشه.که نره سره قضیه خیانت به لاله و این که پس شهلا باید بمیره تا عدالت برقرار بشه.بیتد ببینه بابا اصلن قضیه چیه؟
zari گفت...
شهلا فقط یه زن بود و زنانه رفتار کرد.. ناصر ولی به روش قدرت طلبی مردانه خودش جلو رفت.. دقیقا سواستفاده کرد! سواستفاده از احساس یه زن.. و وقتی کم اورد و دید کار به جاهای باریک کشیده شده خودش رو کنار کشید.
چرا کسی یک مرد رو برای زیاده خواهیش و تحریک حس حسادت یک زن مجازات نمیکنه؟ چرا زنها باید انقدر تو حس حسادت ناشی از علاقه و وابستگی غرق بشن که خودشون رو برای کسی دیگه نابود کنن.
لاله شاید گناهی نداشت.. زن بود یه زن ایرانی که باید کنار شوهرش می موند.. شهلا هم زن بود.. زنی که حاضر شده بود با وجود رقیب پا روی خیلی چیزا بذاره و کنار عشقش بمونه.. ولی کم آورد!! حقم داشت کم بیاره.. مگه تا کی می تونست کنار بیاد؟ ثبات و ارامش برای یه زندگی چیز کمی نیست..
شاید بریده بود.. فک می کرد به اخر راه رسیده.. شاید از ناصر خسته بود و شاید از زندگی.. شاید راه نجات از اون مرداب رو تو نبود لاله میدید.. حماقت کرد. خواست انتقام بگیره.. خواست لاله رو به خاطر رقیب بودن به خاطر سندیت داشتن حذف کنه.. خواست ناصر رو بسوزونه.. خواست خودش رو به خاطر سادگیش بسوزونه.. بی فکری کرد و اخر سر هم خودش مهره ی سوخته شد..
شهلا فقط زنانه رفتار کرد

رزيتا گفت...
قوه قضاييه منتظر بود قاتل نامه بنويسه و تقاضا كنه تكليفش روشن بشه تا حكم رو بده؟ يعني اگه نامه نمي نوشت الان زنده بود؟؟؟

9 گفت...
ابن که مستند رو ندیدم اما...
1)چرا خیلی از بازیگرا باید پا در میونی کنند برای عفو شهلا
2)تو اخبار 8:30 نشوان داد که شهلا بعد از یک سال که برای بازسازی صحنه جرم به محل رفته بوده تشک لاله رو برگردودنه و جای لکه خون لاله رو به مامورا نشون داده و گفته که خودم تشک رو برگردوندم تا لکه خون مشخص نباشه، یعنی مامورا خودشون متوجه نشده بودن؟!!!بعد از این همه مدت و حساسیتی که پرونده داشته!
3)تریاک کشیدن محمدخانی رو چی کار کنیم؟ این خودش خلاف نبوده؟ رابطه داشتن با یه زن دیگه رو چی؟اشتباه نبوده؟جرم نبوده
4)چرا یه زنی با این جسارت و روابط عمومی باید از بچگی عاشق یه فوتبالیست می بوده تا حدی که در بزرگسالی به دنبالش بره؟
5)وضعیت خونوادگی شهلا چطور بوده؟چرا هیچ خبری از خونواده شهلا نیست؟
6قتل لاله و اعدام شهلا!متاسفم
مرگ دو زن
به هرحال قضاوت کردن در مورد انسان ها با همه پیچیدگی هاشون کار کاملا دشواریه، چون ما تنها ظاهر رو می بینیم و بس

کاراگاه؛جانی دالر گفت...
خارخاری خانم.لطفأ تا حدی که امکان دارد پُستِ جدید نگذارید؛تا همه امکانِ نظر گذاشتن را داشته باشند.من از سوال اول شروع میکنم.
۱.اعتماد به نفس.شاید کسی به او قول داده بودْ که تبرئه خواهد شد.
۶.در یکی از فیلمهایی که شهلا گرفته است؛ن.م.چهار بار پی در پی میگوید که این پیروزی بخاطرِ زحماتِ بچه ها(بازیکنان) روی داده است و این معنی اش شاید این است که بچه ها این فیلم ها را میدیدند؛یعنی جریانْ شاید بینِ لااقل دوستانِ و همبازیهایِ .ن.م. سکرت و مخفی نبوده است؛و بچه هایِ اهلِ دود و دمْ شاید گاهگُداری آنجا حال هم میکرده اند(همانجا که فیلم ها گرفته شده است).

کاراگاه؛جانی دالر گفت...
بنده.اشتباهأ کامنتِ قبلی ام را فرستادم.
بعنوان شخصی که در کشوری خارجی با آنجا که خروس تخم میگذارد؛همکاری میکنم؛مدتی زمان احتیاج دارم تا تحقیق کُنم.این فیلم که شما فقط به یک قسمتش(مثلِ اینکه چهار قسمت است) لینک داده اید؛را باید بارها تماشا کرد و کُلِ دفترچهء خاطراتِ شهلا را باید خواند؛شاید که نکاتی ریزتر از خریدِ تریاک هم نوشته باشد.

شیرین گفت...
من فقط سوالم اینه که اگر شهلا قاتل نبود با توجه به اینکه 9 سال از بهترین سالهای عمرشو تو زندان سپری کرد و فکر کنم دیگه متوجه شده بود که محمد خانی دوستش نداره و به مرگش راضیه چرا قاتل اصلی رو لو نداد؟
آیااز چیزی می ترسید؟
فیلم کارت قرمز خیلی تاثر برانگیز بود. اونجایی که تو سومین روز دادگاه شهلا چشماش فقط به ناصر بود و زیر لب می گفت : هنوز هم دوستت دارم.
خیلی تکون دهنده بود.

ناشناس گفت...
یعنی خودشو سپر بلای محمدخانی کرده؟

عاطفه گفت...
http://mymainblogspot.blogspot.com/2010/12/blog-post.html

ناشناس گفت...
به نظر من در این فیلم هم ناصر تنها سعی کرد بی گناهی خودش را نشون بده.ناصر یک مرد معتاد منفعل بود(هست)که شهلا از بدشانسی عاشقش شد اگر صد تا زن دیگه هم عاشق ناصر میشدند اون نه نمیگفت شما اینجور تیپ مردهای ایرانی رو ندیدید؟تازه شهلا با خیلی از دوستان ناصر در ارتباط بود و ناصر میدونست نباید دست شهلا نقطه ضعف بده.یک آدم معتاد که نمیخواست زن اولش از مسائل تریاکش چیزی بدونه در احمقانه ترین کارش برای جلب اعتماد زن حسودی مثل شهلا به اون کلید خونش رو میده و ....
شهلا به ناصر اعتمادبه نفس میداد که مثل دانشمندها بگه این زحمت بچه ها بودکاری که لاله نمیکرد.لاله به ناصر اعتماد به نفس نمیداد که لفظ قلم حرف بزنه.از سویی از فیلمها معلومه
شهلا اینها را میگرفته که روزی شاید به لاله نشون بده وبگه این منم زنی که ناصر عاشقشه.
شهلا هم از یک خانواده متوسط رو به پایین مفتون زندگی شده بود که ناصر براش ساخته بود و از سویی طبق شهادت اونهایی که دیدنش تیپ بسیار هیجانی و رویایی بود.شهلا دلش میخواست لاله حذف بشه و خودش دست بکار شد.سعی کرد با دروغ و حرفهای مختلف زدن دادگاه رو گیج کنه اما صبرش سر اومد و تو یک روز پاییزی با خودش روشن کرد که هیچی برای گفتن و ثابت کردن نداره و بهتره تکلیفش روشن بشهو قصری که از توهم و رویا ساخته بود فرو ریخت.
شهلا یک زن تیپیک ایرانی بود.اینکه گفته روزنامه ها بعد از مرگم عکسهای منو که توشون گریه کردم و چاپ نکنند،خبر از این میده که مثل خیلی ایرانیهای دیگه فکر میکنه اگه دیگران دردمند ببیننش خوشحال میشند !
ماجرای اسپرم چندان جنجالی نیست آیا شهلا نمی تونه خودش رو به مردی تسلیم کرده باشه.اسپرمش را برداشته باشه و بعد از قتل داخل رحم لاله ریخته باشه؟
و حوله ای رو الکی خیس کرده باشه؟
شهلا به اینها اعتراف نکرد چون حتی میخواست از مرده لاله هم انتقام بگیره و اونو بدنام کنه.اینو بدونید اگه لاله حتی با یک مرد سرو سری داشت حالا مثل بمب همه جا پچیده بود.
من تنها برای مرد بی اراده ای مثل ناصر محمدخانی متاسفم که دو زن را بر باد داد.اگه ناصر غیرت داشت و از چیزی یا کسانی می ترسید می تونست فرار کنه و جریان رو افشا کنه!لااقل اگر کمی وجدانش ناراحت بود خودکشی میکرد!اگه انسان بود پای چوبه دار زن دومش نمی ایستاد که قتلگاه زن اولش رو هم ناصر فراهم کرده بود.نه این کسی رو استخدام کرده باشه نه.همین صیغه کردن زنی که به صیغه بودن راضی نیست و بیشتر میخواد و اینقد روحیه حساس و مالکیت طلبی داره همکاری در قتل بود.شهلا از ناصر خواسته بود هیچ همبستری با لاله نداشته باشه و یک شب تا صبح پشت پرده همبستری مردی رو که می پرستیده با زنی که عجوزه صداش میکرده میبینه؟
خوب چه حالی بش دست میده؟عشقش در آغوش زنی که در جامعه به رسمیت شناخته شده تر از اونه؟
خیلی حرف زدم و سوال کم کردم.

ArOma گفت...
من کلا از این قضیه بی اطلاعم ولی الان برام سواله که چه انگیزه ای داشتی که بشینی همچین مستندی رو ببینی ؟ آیا همون مستند راز بقا بهتر نیست ؟ آیا دیدن مستند یک دادگاه از زندگی قاراشمیش یک نفر لذت بخش تره یا دیدن یک سریال خنده دار باحال ؟
و سوال اصلی من اینه که چه چیزی از دیدن و کنکاش کردن همچین موردی میتونه عایدتون بشه که عاید ما که ازش خبر نداریم نمیشه!؟


جانی دالر گفت...
سوالِاتِ من.شهلا در دادگاه؛ادعا میکند:از من خواسته شد به آن خانه برم؛رفتم و پرسیدم خانومْ اینجا آرایشگاهِ.
این خانومْ قاعدتأ یکی از همسایه ها بوده؛آیا کسی موفق به شناساییِ این همسایه و سوال از او شده است.آیا در صورتْ و بدنِ شهلا آثاری از خراشیدگی و زخم وجود داشته.بخاطرِ مشاهدهء منی در واژنْ آیا علامتی از دخولی که به زورْ صورت گرفته شده باشد مشاهده شده است.آیا .ن.م(مخففِ نامرد) به اصطلاحْ شهلا را نشانده بوده و خرجش را میداده؛یا او جایی کار میکرده است.اگر میکرده؛شغلش چه بوده.یکی از اتهاماتِ شهلا؛سرقت بود.آیا اشیاءِ مسروقه هرگز پیدا شد.
سوالاتْ بیش از این است.

Loobia گفت...
به شیرین: شهلا تا آخرین لحظه فکر می کرد ناصر عاشقش هست و صد در صد نجاتش می ده. هر شب باهاش تلفنی حرف می زده و عشوه می ریخته و عشقولانه بوده از دید خودش. یک هفته قبل از اعدام هم با جناب مستطاب ملاقات شرعی داشتند!همه اینها در حالی بوده که آقای ناصر درخواست اعدام ایشون رو داشته!

محمدرضا گفت...
کیس جالبی بود برای خودش، با انواع و اقسام بازیهای پیچیده که از پذیرفتن نقش معشوقه ایی بی توقع تا قاتلی بی رحم که حتی از آبروی مقتولش هم انتقام میگیره را در بر داشت. به نظر من شهلا قاتلی با ضریب هوشی بالا بود که به صورت جنون امیزی قصد داشت با گیج کردن بازجوها و قضات نقش یک معشوقه مظلوم و بی گناه را بازی کنه. تا حد زیادی هم تو بازیش موفق بود اگه یکسری تو وبلاگهای صورتی نویس بزنید متوجه منظورم خواهید شد. حماقت و خیانت ناصر به کنار −قرار نیست پاداش و عذاب هر کاری تو این دنیا باشه− یعنی هیچ کس از خودش نمی پرسه سزای زنی که دانسته وارد زندگی یک خانم میشه و بعد از روی حسادت مرتکب جنایت میشه چیه؟
بتن گفت...
من کارت قرمز رو ندیدم .
ولی از اولین روز تمام اخباری که در این خصوص منتشر شد رو خوندم .
استنتاج خودم از این ماجرا اینه که :
ناصر خان کاری میکنه که نباید بکنه یا حرفی میزنه که نباید بزنه .
بعد میان تو زندگیش . و این برنامه رو میریزن که چطور به بدترین نحو آبروش رو ببرن و زندگیش رو از هم بپاشن .
مسایل خصوصیش رو میشه .
به زنش تجاوز میشه
متهم معشوقه اش قلمداد میشه
با این تفاسیر زنش از دست میره و عشقش هم
آبروش هم
فقط به خاطر حرفی که بعضی ها فکر کردند که او نباید میزد .
به نظر من این قتل از دسته قتل های سیاسی حکومتی بوده .
هممون میدونیم که مسایل اینچنینی تو زندگی هممون هست . حتی خود شما
اما من به عنوان یه شهرون دیدگاهم راجع به ناصر عوض نشد . فقط به کثیفی طراحان این نقشه شوم بیش از ÷یش ایمان آوردم

ميترا گفت...
هرگز فکر نکن مردی که می تونه اجازه بده بچش آخرین ضربه مرگ رو، به کسی که سالها به اسم عشق باهاش هم خوابه بوده و به مادر همون بچه خیانت می کرده ، بزنه ، می تونه بی گناه باشه !!!
هرگز فکر نکن چنین موجودی نمی تونسته کسی رو بکشه.

ناشناس گفت...
فکر نمیکنید خیلی دیر این پست رو گذاشتید چرا برای شهلا کمپنگ تشکیل نشد از شما میخوام که جواب بدید

ميترا گفت...
1-.يك زن معمولي هرگز تا سر حد مرگ عاشق نمي مونه... معمولي نبوده...اما چرا فكر مي كنيد يك زن كه عاشق بوده و با يه مرد اينجور رابطه اي داشته نبايد يه زن با اعتماد به نفس باشه؟چرا به نظر غير عجيبه؟
2.شايد خريدن ترياك براي اون مرد كاري بوده كه شهلا رو اذيت مي كرده...شايد خيلي هم راضي به اين كار نبوده ...اگه اينجوري نگاه كنيم به نظر خيلي هم عجيب نمي ياد كه در خاطراتش زياد به اين موضوع پرداخته...
3.اگر تصور نكنيم كه هر زني كه عاشق مي شه لزوما يه زن غير اجتماعي و نا آگاهه به نظر عجيب نيست كه ترور هم جز اخباري بوده كه براش مهم بوده و بهش توجه كرده بوده ... واقعا كسي نمي دونه دقيقا طرز فكر اون آدم چي بوده...
4.يه مردي به زنش خيانت مي كنه... كليد خونشو مي ده به معشوقش... ترياك مي كشه ...حسادت معشوقشو رو تحريك مي كنه...صحنه اعدام كسي كه ادعا مي كنه عاشقش بوده تماشا مي كنه...به اعدامش اصرار مي كنه... اجازه مي ده بچه هاش وحشي بار بيان و ... قضاوت راجع به اين آدم ساده نيست!!!
5.موضوع شهلا رو خيلي از نزديكانش مي دونسن...به هر حال رو مي شده!
6.ايده اي ندارم...
7.شايد چون حس مي شه مردم ايران به اندازه ي كافي از اعدام نمي ترسن... حساب كار دستشون نيست...شايد...

پرنده گفت...
1,2,3,4,5,6,7: راستي جان انسان كيلويي چند ريال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ميترا گفت...
نمي خوام بگم شهلا كه قاتل بوده يا نه ... ناصر.م قاتل بوده يا نه... يا هر قضاوتي...اما از نگاهي كه به اين قضيه مي شه حس بدي دارم...
اينكه چون اون زن با يك مرد زن دار رابطه داشته بايد سطح پايين باشه...بايد بي اعتماد به نفس باشه ...بايد كثيف باشه...
چرا فكر نمي كنيم كه اون زن حداقل به مردي كه ادعا مي كرده دوستش داره خيانت نمي كرده؟!چرا فكر نمي كنيم كه كشتن اون هيچ دردي رو از هيچكس دوا نمي كنه... چرا اون بچه ها با پدرشون همدلند در كشتن يك انسان هر چند محكوم به قتل ... آيا اگه داستان بر عكس بود و مادرشون خيانت كرده بود و باعث مرگ پدرشون شده بود حاضر بودن به مادرشون كمك كنن تا از قاتل كه معشوقش بوده انتقام بگيره...!!!
چيزي كه پشت اين ماجرا پنهانه و فكر مي كنم ارزش داره بهش پرداخته بشه نگاه مردسالارانه در قضاوته...چه تو دادگاه چه تو قضاوت هاي شخصي... نگاهي كه مي گه مرد حتي اگه ترياك بكشه و رابطه غير اخلاقي داشته باشه كم عقل و غير عادي جلوه نمي كنه...اما يه زن ...


ميترا گفت...
خيلي حرف زدم..مي دونم...اما يه چيز ديگه به ذهنم رسيد كه دوست داشتم بپرسم..
شما ديوانه وار عاشق يه نفريد...بهتون زنگ مي زنه مي گه هووتونو كشته به خاطر شما...به خاطر عشق شما و به اميد رسيدن به شما...اما اگه قتل رو قبول كنه اولياي دم اعدامش مي كنن... اگه شما قبول كنيد اون خودش ولي دم مي شه و مي تونه ببخشه و بخواد كه بقيه هم ببخشن... از شما مي خواد كه كمكش كنيد... يادتون باشه كه ديوانه وار عاشقشين و اون به خاطر شما و عشق شما آدم كشته...چند درصد احتمال داره كه اعتراف كنيد به قتل؟!!!(ابعاد رومانتيك قضيه رو يه مقدار بزرگ كنيد و بعد جواب بديد)


Dokhtarak گفت...
نمیشه گفت و شنود صرفا با سوال پرسیدن داشت و قضاوت نکرد! چون وقتی سوالی پرسیده میشه ذهن ناخودآگاه بدنبال جوابش می گرده و جواب دادن به اینگونه سوالها هم یه جور قضاوت کردنه!
من به خودم اجازه قضاوت نمیدم!


قاصدک گفت...
در اينكه آيا بايد شهلا مجازات ميشد يانه فقط دستگاه قضايي ميتواند ( انهم به شرط سالم! بودن)نظر بدهد ولي آنچه به نظر من بيش از محكوميت شهلا به حكم اعدام قابل توجه است نحوه اجراي حكم و سازوكاري كه در اين مدت تلاش كرد خانواده مقتول رو راضي كنه و عاقبت موفق نشد است.تا جايي كه در حضور " آقاي ورزشكار" ! و توسط يك بچه اين كار انجام ميشود. آيا اين ورزشكار با آن روحيه ورزشكاري انتظار دارد فرزندانش زندگي نرمالي داشته باشند. بچه هايي كه از كودكي درگير قتل مادر و خيانت پدر و نهايتا شاهد مرررررررگ يك انسان به دست خودشان و با وجود ناله و زاري و التماس شهلا باشند. چطور اجازه چنين كاري به خودشان و به فرزندانشان ميدهند. من شخصا حتي نميذارم پسر 10 ساله م شاهد سر بريدن گوسفند توي عروسي و عزا باشه . براي من تصور اون صحنه براي خودم هم سخته چه برسه به اينكه يك بچه رو به اين جا ببرم و وادار به اين كار بكنم و خودم سنگدلانه شاهد مرگ انساني باشم كه عاجزانه و ملتمسانه زندگي را گدايي ميكنه. شايد بسياري اين صحنه را با صحنه 37 ضربه چاقو پاك كنند ولي به نظر من هر چقدر اون قتل سنگين بوده باشه چيزي از صحنه اي كه توصيف كردم كم نميكنه.
در ضمن خارخاري جان سوالات به درد خودت ميخورن. بدت بياد يا نياد يه كمي زردن!!!


آوي شن گفت...
اين هم يكي بود از ده ها پرونده سه نفره كه يكي زن يا مرد قرباني مي شود . آيا اگر شهرت محمدخاني نبود باز هم اين پرونده 9 سال طول می کشید


نویسنده: پیام فروتن

عشق واژه غریبیست. غریب تر از همه کسانی که شیفته هم می شوند، شور به پا می کنند و جهان را مفتون و واله احساس ناب دوست داشتن و محبت می کنند. عشق متاسفانه، ممنوع و مجاز نمی شناسد. عشق است دیگر ... می آید ، برجانت چنگ می زند و تا بفهمی چه شده ، تو را با خود می برد. این رمز عشق است. بی رحمانه ، جسور و بی حد و مرز؛ فاقد توانایی شناخت عرف، شرع و قانون.
تصور کنید دختری چهارده ساله ، در ابتدای شور زندگی ،عاشق اسطوره ای (!) به نام ناصر محمد خانی شود. این عشق سربه کجا می زند و چگونه بنیانی خواهد داشت. در این که عشقی چنین، میوه ممنوعه است و منجر به چه عواقبی می شود تردید نیست. با این حال عشق است دیگر. می آید بی آن که بداند با چه کسانی طرف خواهد بود و چه فاجعه ای را سال ها بعد رقم خواهد زد.
حالا پس از سال ها، این دختر عاشق چهارده ساله آن روزها نفس نمی کشد. دخترک قصه ما هشت سال در زندان ماند تا تاوان بی رحمی و قساوت موجودی به نام عشق را با جان باختن بر بالای چوبه دار پس دهد. او عاشق ماند تا در آخرین لحظات زندگی، قطره های اشکش با ناصر به گفت و گو بنشینند. که وقتی کلام از گفتن بازمی ماند، چشم و اشک زبان می گشایند و حرف های مگو را بازمی گویند. و این ناصر محمد خانی بود که در آن نیمه شب سیاه، عمق وجود شهلا را دانست و دم بر نیاورد.
با مرگ شهلا، پرونده قتل لاله بسته شد. مادر دو فرزند که قربانی قساوت عشق شد. با این حال پرونده ای دیگر باز شد تا داوران عشق به قضاوت آن بنشینند. داورانی که نه در راهروهای قضایی که در دل ها خانه دارند و قضاوت به آئین محبت می کنند. این بار ناصر محمد خانی متهم است. چه اگر ناصر در آن سال ها به عشق خام و عجیب دخترکی چهارده ساله آری نمی گفت، امروز دو موجود بی گناه زنده بودند ونفس می کشیدند.
ناصر خان ! آئین عشق ورزی و دلدادگی، مرام و معرفت است. آئین پاکبازی و از خود گذشتگی. متاسفانه ممنوع و غیر ممنوع هم سرش نمی شود. وقتی در اشتباه آغازین خود با دخترکی معصوم همراه شدی، لاجرم تا آخر باید با او می رفتی. می گویند به او قول داده بودی رضایت خانواده لاله را بگیری. این چه رضایتی بود که با طناب دار همراه شد! اشک او در واپسین لحظات، اشک ترس از مرگ نبود. اشک شهلا، اشک دل شکسته اش بود که تا آخرین لحظات ایمان داشت عاشقش هستی و عاشقش خواهی ماند. تو همراه با جان او، ایمانش را نیز از وی گرفتی. مرد اخلاق فوتبال ایران، عشق و مرام مردانگی آن را قربانی کرد. عشقی که ممنوع و غیر ممنوع هم سرش نمی شود!
ناصرخان ! قرار بود جان شهلا جاهد را از او بگیری نه ایمانش را. ایمانی که حتی اگر بر باد بنیان شده باشد بازهم امید به زندگی را بارور می سازد. امید به بودن، زیستن و جبران کردن. سکوت کردی و چشم در چشم شهلا دوختی. بی آن که بدانی بنیان چه عشق هایی را به دست خشونت سپرده ای. حالا دیگر ایمان را باید در مرگ و نیستی به جستجو نشست. بذر خشونت که کاشته شد، آفت پوچی و فنا به جان مزرعه دل ها خواهد افتاد و در این میان ناصرخان ... میان پرواز تو با پرواز شهلا فرسنگ ها فاصله افتاده است. پرواز او خلاصی از بار گناهانش بود و پرواز تو فرار از نگاه پرسشگر زنی که تا آخرین نفس به تو ایمان داشت. از حالا به بعد رنج شهلا بر دوش تو سنگینی خواهد کرد.



انوشه گفت...
8- چرا شهلا اولین روز دادگاه انقدر بزک دوزک کرده بود؟(می تونه دو معنی بده : 1- من قاتل نیستم، 2- من پشیمان نیستم از کاری که کردم)
9- چرا وقتی روز اول دادگاه محمد خانی قصاص می خواست شهلا لبخند می زنه؟ طبیعی این نیست که ناراحت بشه از اینکه عشقش مرگش رومی خواد؟ (معنیش نمی تونه این باشه که فکر می کنه همه چیز فرمالیته است؟ )
10- شهلا توی دادگاه اول چرا انقدر همه چیز رو به مسخره می گیره؟(ناصر دستشویی می رفت دلم واسش تنگ می شد بهش زنگ می زدم!) مسخره بازی در همچین محیطی به علت همچین اتهامی کمی عجیب نیست؟ (نمی تونه معنیش این باشه که می دونم همه چیز فرمالیتس؟)
11- چرا توی دادگاه آخر غم از نگاه شهلا می باره و گریه می کنه و دل و دماغی واسه بزک دوزک و مسخره بازی نداره؟ چی تغییر کرده؟ از کی فهمیده که همه چیز جدیه؟
12- چرا تو دادگاه آخر شهلا اول می گه لاله می دونه قاتلش چه کسیه،می پره وسط حرف خودش می گه چه کساییه؟
13- این گریه و زاری دادگاه آخر ناشی از دیدن جسد لاله نباید توی دادگاه اول اتفاق می افتاد؟(با توجه به نزدیک بودن فاصله ی دیدن جسد و دادگاه اول)
14- چرا محمد خانی جلوی دوربین شخصی شهلا انقد معذبه؟ از چی می ترسه؟( می شه این برداشت رو کرد که روحیات شهلا رو می شناخته و می دونسته که ممکنه اینها رو به لاله نشون بده؟ این یعنی روحیه ی شهلا جنگجوئه و شوهرش ازش می ترسه؟یعنی احتمال قاتل بودنش افزایش پیدا می کنه)
15- چرا محمد خانی توی خونش هی به چیزایی که واسه لاله خریده می نازه؟ کمی مسخره نیست بعد از مردن کسی پز چیزایی که واسش خریدیم رو بدیم؟( معنیش این نیست که محمد خانی عذاب وجدان داره چون فکر می کنه کوتاهی کرده در حق لاله بعد می خواد جلوی بقیه بگه من خیلی بهش می رسیدم؟اگر اینجوریه این کوتاهیه چی بوده؟عاطفی بوده؟گرفتن حق زندگی بوده؟زن گرفتن یواشکیش بوده؟)
16- چرا تو قسمت 3 که بعد از دادگاهه شهلا به موبایل ناصر زنگ می زنه؟و انقدر خودمونی با هم صحبت می کنن؟ پس یعنی اینا با هم مکالمه تلفنی دارن بعد از اینکه ناصر فکر می کنه شهلا زنش رو کشته و شهلا می دونه که ناصر می خواد قصاصش کنه؟ عجیب نیست؟
17- چرا در طی مکالمه اینجوری احساس می شه که شهلا هی از ناصر می پرسه کجایی؟ چی کار داری؟ کارت مهمه؟ مگه هنوز در نقشی هست که بتونه ناصر رو سین جیم کنه؟
یه عالمه سوال دیگه هم هست اما خسته شدم .



انوشه گفت...
8- چرا شهلا اولین روز دادگاه انقدر بزک دوزک کرده بود؟(می تونه دو معنی بده : 1- من قاتل نیستم، 2- من پشیمان نیستم از کاری که کردم)
9- چرا وقتی روز اول دادگاه محمد خانی قصاص می خواست شهلا لبخند می زنه؟ طبیعی این نیست که ناراحت بشه از اینکه عشقش مرگش رومی خواد؟ (معنیش نمی تونه این باشه که فکر می کنه همه چیز فرمالیته است؟ )
10- شهلا توی دادگاه اول چرا انقدر همه چیز رو به مسخره می گیره؟(ناصر دستشویی می رفت دلم واسش تنگ می شد بهش زنگ می زدم!) مسخره بازی در همچین محیطی به علت همچین اتهامی کمی عجیب نیست؟ (نمی تونه معنیش این باشه که می دونم همه چیز فرمالیتس؟)
11- چرا توی دادگاه آخر غم از نگاه شهلا می باره و گریه می کنه و دل و دماغی واسه بزک دوزک و مسخره بازی نداره؟ چی تغییر کرده؟ از کی فهمیده که همه چیز جدیه؟
12- چرا تو دادگاه آخر شهلا اول می گه لاله می دونه قاتلش چه کسیه،می پره وسط حرف خودش می گه چه کساییه؟
13- این گریه و زاری دادگاه آخر ناشی از دیدن جسد لاله نباید توی دادگاه اول اتفاق می افتاد؟(با توجه به نزدیک بودن فاصله ی دیدن جسد و دادگاه اول)
14- چرا محمد خانی جلوی دوربین شخصی شهلا انقد معذبه؟ از چی می ترسه؟( می شه این برداشت رو کرد که روحیات شهلا رو می شناخته و می دونسته که ممکنه اینها رو به لاله نشون بده؟ این یعنی روحیه ی شهلا جنگجوئه و شوهرش ازش می ترسه؟یعنی احتمال قاتل بودنش افزایش پیدا می کنه)
15- چرا محمد خانی توی خونش هی به چیزایی که واسه لاله خریده می نازه؟ کمی مسخره نیست بعد از مردن کسی پز چیزایی که واسش خریدیم رو بدیم؟( معنیش این نیست که محمد خانی عذاب وجدان داره چون فکر می کنه کوتاهی کرده در حق لاله بعد می خواد جلوی بقیه بگه من خیلی بهش می رسیدم؟اگر اینجوریه این کوتاهیه چی بوده؟عاطفی بوده؟گرفتن حق زندگی بوده؟زن گرفتن یواشکیش بوده؟)
16- چرا تو قسمت 3 که بعد از دادگاهه شهلا به موبایل ناصر زنگ می زنه؟و انقدر خودمونی با هم صحبت می کنن؟ پس یعنی اینا با هم مکالمه تلفنی دارن بعد از اینکه ناصر فکر می کنه شهلا زنش رو کشته و شهلا می دونه که ناصر می خواد قصاصش کنه؟ عجیب نیست؟
17- چرا در طی مکالمه اینجوری احساس می شه که شهلا هی از ناصر می پرسه کجایی؟ چی کار داری؟ کارت مهمه؟ مگه هنوز در نقشی هست که بتونه ناصر رو سین جیم کنه؟
یه عالمه سوال دیگه هم هست اما خسته شدم .

انوشه گفت...
8- چرا شهلا اولین روز دادگاه انقدر بزک دوزک کرده بود؟(می تونه دو معنی بده : 1- من قاتل نیستم، 2- من پشیمان نیستم از کاری که کردم)
9- چرا وقتی روز اول دادگاه محمد خانی قصاص می خواست شهلا لبخند می زنه؟ طبیعی این نیست که ناراحت بشه از اینکه عشقش مرگش رومی خواد؟ (معنیش نمی تونه این باشه که فکر می کنه همه چیز فرمالیته است؟ )
10- شهلا توی دادگاه اول چرا انقدر همه چیز رو به مسخره می گیره؟(ناصر دستشویی می رفت دلم واسش تنگ می شد بهش زنگ می زدم!) مسخره بازی در همچین محیطی به علت همچین اتهامی کمی عجیب نیست؟ (نمی تونه معنیش این باشه که می دونم همه چیز فرمالیتس؟)
11- چرا توی دادگاه آخر غم از نگاه شهلا می باره و گریه می کنه و دل و دماغی واسه بزک دوزک و مسخره بازی نداره؟ چی تغییر کرده؟ از کی فهمیده که همه چیز جدیه؟
12- چرا تو دادگاه آخر شهلا اول می گه لاله می دونه قاتلش چه کسیه،می پره وسط حرف خودش می گه چه کساییه؟
13- این گریه و زاری دادگاه آخر ناشی از دیدن جسد لاله نباید توی دادگاه اول اتفاق می افتاد؟(با توجه به نزدیک بودن فاصله ی دیدن جسد و دادگاه اول)
14- چرا محمد خانی جلوی دوربین شخصی شهلا انقد معذبه؟ از چی می ترسه؟( می شه این برداشت رو کرد که روحیات شهلا رو می شناخته و می دونسته که ممکنه اینها رو به لاله نشون بده؟ این یعنی روحیه ی شهلا جنگجوئه و شوهرش ازش می ترسه؟یعنی احتمال قاتل بودنش افزایش پیدا می کنه)
15- چرا محمد خانی توی خونش هی به چیزایی که واسه لاله خریده می نازه؟ کمی مسخره نیست بعد از مردن کسی پز چیزایی که واسش خریدیم رو بدیم؟( معنیش این نیست که محمد خانی عذاب وجدان داره چون فکر می کنه کوتاهی کرده در حق لاله بعد می خواد جلوی بقیه بگه من خیلی بهش می رسیدم؟اگر اینجوریه این کوتاهیه چی بوده؟عاطفی بوده؟گرفتن حق زندگی بوده؟زن گرفتن یواشکیش بوده؟)
16- چرا تو قسمت 3 که بعد از دادگاهه شهلا به موبایل ناصر زنگ می زنه؟و انقدر خودمونی با هم صحبت می کنن؟ پس یعنی اینا با هم مکالمه تلفنی دارن بعد از اینکه ناصر فکر می کنه شهلا زنش رو کشته و شهلا می دونه که ناصر می خواد قصاصش
کنه؟ عجیب نیست؟
17- چرا در طی مکالمه اینجوری احساس می شه که شهلا هی از ناصر می پرسه کجایی؟ چی کار داری؟ کارت مهمه؟ مگه هنوز در نقشی هست که بتونه ناصر رو سین جیم کنه؟
یه عالمه سوال دیگه هم هست اما خسته شدم .


چسبیده به زمین گفت...
ای بابا مثل اینکه من دیر رسیدم. من تا امروز صبح فکر می کردم همچنان داری برای لئوناردو آه می کشی عجب خیال باطلی! یواشکی به من بگو چطور به همه ی کارات می رسی؟ شیطون!
مطلب اول چرا 90 در صد خواننده هات این جمله رو نخوندن "بابا جان جواب سوالهای من رو ندید ..."
مطلب دوم چرا در همه متنت می خوانیم شهلا جاهد ولی ناصر میم!!!
مطلب سوم اینکه من این فیلمو ندیدم ولی کل قضیه برای من قابل درکه و تو این مدت با آنی دالتون کاملا موافقم در مورد قانون ازدواج موقت که حتی عربها هم ندارند. فرق داشتن معشوقه بی توقع یا زن صیقه ای که بیشتر هم سرویس می دهد و ... وای چی بگم.
مطلب چهارم که اصلا درک نمی کنم اینه که واقعا هیچ مردی پای چوبه دار نبوده! چرا اجرای حکم باید اینطوری باشه آخه؟ اینم تقصیر احمدی نژاده؟ جای تو بودم گربه رو بیرونش می کردم تا ریدن درست رو بهش یاد بدم ولله روحیه بالایی داری


نبات داغ گفت...
خارخاسک عزیز نمی دونی چه کمک بزرگی بهم کردی. راستش یه مدته من دارم کلاس های عرفان استاد طاهری رو می رم. بحث های جالبی داره. تو دوره ی درس هاش دوره ای هست بنام دوره ی دفاعی که من برام درک مطالبش خیلی سخت بود چون برای خودم تا به حال این حالت ها و چیز هایی که تحت عنوان آلودگی ازش نام می برند ملموس نبود. البته تو کلاس هز همکلاسی ها چیزهای عجیب و غیر متعارف زیاد دیدم ولی ذهن شکاک من می گفت شاید دارن فیلم بازی می کنن سر کلاس. بگپذریم شاید حرفام برات نامانوس باشه ولی این پستت و لینکی که توش بود و منو با فیلتر شکن عهد بوقم رسوند به فیلم های شهلا جاهد و ناصر محمد خانی راستی چرا ناصر میم؟ منو در ادامه دادن کلاس هام یاری کرد. این خانوم اصلا نمی بایست اعدام می شد به نظر من ایشان کاملا واضحه که مشکل روانی داشته/ وقتی اینقدر واضح می گه به من گفته می شد برو خونشون!!! نوع عجیب حرف زدنش و علاقه عجیب ترش به ناصر نمی تونم اینجا منظورم و واضح بگم فقط ممنون که وسیله بودی برای روشن تر شدن مسائلی برای من. خانومی پاینده باشی
این هم سوال: اون بچه تو دادگاه و پای چوبه دار چه می کرد؟ آی خانواده آی بزرگترا آی مسئولین شما چرا؟

شبنم گفت...
خاری باورم نمیشه.تو هم نظر من رو داری در مورد متفاوت بودن شهلا.
آدم ها دو دسته ان یا تیپن یا شخصیت.تیپ که مثله ریگ ریخته همه جا ولی آدم هایی که شخصیت ند کمن.من شهلا رو شخصیت دیدم.حالت صحبت کردنش.طرز تکون دادن دستاش(چند نفر و دیدید که دستشون رو بالا بگیرند و مثل یک لیدر در دادگاه صحبت کنند.)بی پروا بودنش.کد دادن به مسائلی خاص.قبول قتل با وجود بی گناهی.سکوت تا لحضه ی اعدامش وقتی فهمید که نظر ناصر هم اعدامه براش.سکوت بابت گفتن واقعیت.
شهلا فقط یک شاهد بود.شاهد قتل.توی فیلم بازسازی صحنه هم میگه چاقو رو زدم نمیدونم به این طرفش یا اون طرفش....
آلت قتل هیچ وقت پیدا نشد. قاتل فردی بود به نام حافظ.شاید ناصر اجیرش نکرد که زنش رو بکشه طرف به خاطر خصومت با ناصر به زنش تجاوز میکنه.
شهلا از اون ادمهایی بود که میتونن کسی رو از هیچ به همه چی برسونن چون شخصیت بود.شهلا پتانسیل این و داشت که یک زن مهم باشه و همین طور هم شد.اسمش موندگار شد.شهلا با وجودی که میدونست بازنده است با همون مهره های کمش داشت بازی رو میبرد که این بار حکومت کیش و ماتش کرد بدون اینکه قانون بازی رو رعایت کنه.
نمونه های قتل های از این دست کم نداریم ولی این پرونده یکی به علت شهرت ناصر و دیگری به خاطر شخصیت شهلا بزرگ شد و حساسیت بالایی رو منجر شد.
ناصر هیچ وقت فکر نمیکرد اینجوری شه.
فکر میکرد شهلا قتل رو گردن میگیره و اعدامش میکنن و تموم.همون طور هم که بعد از اعدام گفت آرام شدم و خیالم راحت شد.
خیلی چیزهای پشت پرده تو این ماجرا بود. همه هم به ضرر ناصر که ناصر حاضر شد ماجرای زن صیغه ای داشتنش برملا شه ولی آنها برملا نشه.ناصر باید بهایی میپرداخت پس با یه حساب سر انگشتی شهلا رو انتخاب کرد و دید که برملا شدن این رابطه به برملا نشدن باقی چیزها می ارزه.در واقع باید کسی این وسط قربانی میشد.و این قربانی شهلا بود.
شهلا در شبی بارونی طی دیداری خصوصی با ناصر قتل رو گردن گرفت.تو دادگاه اولش بعد از اعتراف به قتل هنوز هم نشون میده که ناصر و دوست داره.نمیخواد ناراحتی اش رو ببینه.با وجودی که ناصر طلب اشد مجازات رو واسش داره شهلا حلقه ازدواجش با ناصر و در نیاورده.واعتراف میکنه که سالگرد لاله نزدیک بوده و ناصر در بند پس به خاطر ناصر این کارو میکنه.
در آخر بگم مطمئنم که ناصر بیش از لاله دلش برای شهلا تنگ خواهد شد.چون شهلا شخصیت بود.


شبنم گفت...
نظرت جالب بود خاری.خوشحالم که کسی و پیدا کردم که نظرش اینه در مورد اون زن.آدمها دو دسته ان یا تیپن یا شخصیت.تیپ که تو جامعه ریخته(همه ی انسانهای معمولی)ولی آدمهایی که شخصیت اند کمن.نمونه اش شهلا.
از نظر من شهلا شخصیت بود.این و چند بار و چند جا هم گفتم.طرز صحبتش در دادگاه و تن صداش و فرم دستهاش نشون از اعتماد به نفسش داشت.نشون از درستی گفته هاش.چون شخصیت بود.چون در بازه های زمانی کارهایی کرده که اگر کسی دیگری بود نمیکرد.و مطمئنم ناصر بیش از لاله دلش برای شهلا تنگ میشه.چند نفرو دیدید که دستهاشون رو بالا بگیرن و با اون اعتماد به نفس با اون حالت مثل یک لیدر تو دادگاه صحبت کنن و کد بدن درباره ی اتفاقات دیگه.
عشق شهلا اینقدر نایاب بود و ناب که با وجود درخواست اعدام از طرف محمد خانی باز هم حلقه ی ازدواجش رو در نیاورد.
به عشق اون قتل رو گردن گرفت.در صحنه های مربوط به دادگاهش میبینیم که همچنان اصرار داره که نمیتونه ناراحتی ناصر رو ببینه.شهلا به قول ناصر مبنی بر رضایت اولیای دم اعتماد کرد و اعتراف کرد.
ییش از لحضه ی اعدامش هم میپرسه که آیا نظر خود ناصر هم همینه که وقتی با جواب مثبت روبرو میشه با سکوت به سمت چوبه ی دار میره بدون گفتن هیچ کلامی.


شبنم گفت...
شهلا شخصیت بود و در تاریخ هم موندگار شد چون با وجودی که میدونست بازنده است با تنها مهره اش بسان برنده ای بازی کرد و داشت بازی را میبرد که حکومت وارد بازی شد و بدون رعایت قوانین بازی کیش و ماتش کرد.
شهلا فقط یک بار به این فتل اعتراف کرد و آنهم بعد از دیداری با تنها عشق زندگی اش محمد خانی در حیاط اوین و در یک شب بارانی و ظاهرن رمانتیک این تصمیم را گرفت . شنیده های بسیاری حاکی از آن است که محمد خانی این تقاضا را از او کرده است....و اون نگاه معنی دار شهلا به ناصر دی یکی از دادگاه ها.
این روزها نباید عاشق شد.وگرنه تاوان سنگینی باید داد.که معشوق بعد از اعدام بگه آرام شدم.
جرم شهلا فقط شاهد قتل بودنش بود.همه ی صحنه هایی که بازسازی و لکه ای رو که نشون داد دلیل بر قاتل بودنش نبود.در پارت 3 فیلم عنوان میکنه که از من خواسته شد که به اونجا برم و وقتی رفتم جسد رو دیدم و بعد حافظ نامی رو نفرین میکنه.آلت قتل هیچ گاه پیدا نشد.
حافظ دوست ناصر بود نمیتونم بگم که ناصر ازش خواسته بوده که همسرش رو بکشه یا طرف به خاطر خصومت این کارو میکنه.
پشت پرده اون قدر ماجرا گند بار تر از این بوده که ناصر دیده برملا شدن زن صیغه ایش می ارزه به برملا شدن اونها پس شهلا رو قربانی کرد.
شهلا تا آخر به خاطر عشقش به ناصر که مدام هم گوشزد میکرد در دادگاهاش تا آخرین لحضه هم رازش رو برملا نکرد.واقعن این آدم رو نمیشه آدم معمولی دونست.


شبنم گفت...
در جواب کسی که گفته بود شاید شهلا از کسی اسپرم گرفته آورده ریخته تو لاله.
نمیدونم بعضی ها چرا فکر نمیکنن و حرف میزنن.اسپرم طی شرایط خاص میتونه زنده بمونه در عرض چند دقیقه خاصیت خودش رو از دست میده و به یک مایع رقیق تبدیل میشه.پس نمیتونسته از جای دیگه آورده شه.
یا لاله با کسی رابطه داشته و ناصر این و متوجه میشه و بدون این که پای خودش وسط باشه میخواسته ازش انتقام بگیره یا قضیه خصومت با ناصر بوده.
در پارت 1 فیلم توجه کنید به جایی که شهلا میاد در جایگاه و به یک نفر با سر علامت میده و میخنده.شهلا خیلی امیدوارانه وارد صحنه شد.

شبنم گفت...
یه چیز دیگه به اشتباه همه فکر میکنن که شهلا از 13 یا به قولی 15 سالگی با ناصر بوده.در صورتی که نبوده.در دادگاه هم میگه در سال 77 با هم آشنا میشن.
شهلا از 15 سالگی با دیدن بازی های ناصر عاشقش میشه ولی با هم نبودن.

سمیه گفت...
شهلا زن عجیبی بوده اما باید اینو قبول کنیم جلسات اول دادگاه رو به شوخی گرفته بود ...شاید اصلا و ابدا فکر نمیکرد که براش قصاص ببرن اون هم توسط ن م
شاید نفرت ن م از زنها بوده ...و لذت بردن شهلا از شکست ناصر اون هم با قربانی کردن خودش ...و شاید صد البته عشقی که به ناطر داشته اجازه نمیداد حقایق رو بگه !؟
خواهر شهلا میگه شهلااجازه نداد ما بریم برای رضایت گرفتن از خونواده لاله خوب دو تا دلیل میتونه داشته باشه یا شهلا دچار عذاب وجدان شدید بوده و میخواسته از این وضعیت رها بشه که دراین مدت زندانی بودن منتفی میشه چون اگه عذاب وجدانی هم داشته باشه باز بعد از این همه سال فراموش میشه.......
یا دلیل دیگه ای که واقعا بیگناه بوده و دلیلی نمیدیده که خونواده اش واسه رضایت خودشون رو به دردسر بندازن و یا مطمئن بوده کسی یا کسانی توی این سالها اعتراف میکنند و اون از مرگ حتمی نجات پیدا میکنه
اون منتظر بوده
این از پرونده هایی که واقعا بعد از 20 تا 30 سال دیگه یه عده میان و اعتراف میکنند حداقل در شراکت در قتل !

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...