۱ تیر ۱۳۹۳

فرصت هایی که برای مخ زنی تباه می شوند

یک فیلم کره ای تماشا می کردم!
خیلی نرم، خیلی عاشقانه، خیلی زیرپوستی تبلیغ ازدواج در سنین پایین را می کرد، دختر را با پسر در دبیرستان آشنا کرد! عاشق هم شدند بعد هم خانواده ناچار شدند با این مساله کنار بیایند که این ها دوست هم هستند و در آینده قرار است با هم ازدواج کنند.
یادم به این آمد که مدتی پیش در توصیه به جوانی بیست و هشت نه ساله گفته بودمش، " بهتر است زودتر ازدواج کنی"
جوابم را داده بود، به خدا این اسلام است که دست و بال مارا بسته وگرنه زودتر از این ها ازدواج کرده بودیم!
استدلالش جالب بود، می گفت: پسرها و دخترها را از سنین پایین از هم جدا می کنند. ما هیچ فرصتی برای ابراز علاقه به دخترها نداریم. زمان آن قدر می گذرد که ما و آن ها هر دو به حد کافی بزرگ می شویم به سنی که دیگر تعقل جای احساسات را می گیرد و جایی برای مخ زنی باقی نمی ماند. با یک دختر پانزده، شانزده ساله می شود از عشق و عاشقی و علاقه و محبت صحبت کرد تا  خام شود. اما وقتی بیست و شش هفت ساله می شود، باید داشته هایت را روی دایره بریزی، ما هم که اکثراً داشته ای نداریم!
سن ازدواج بالا رفته است،  بله رفته است! حالا کجایش را دیده اید؟ زمانی می رسد که دیگر سن ازدواجی وجود نخواهد داشت. بس که دیگر کسی نمی داند در چه سنی باید ازدواج می کرد.

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...