روزهایی که مدام آقای
خانه را سرکار می گذاشتم و هیچ دوست نداشتم با او هم نشینی و مصاحبتی داشته باشم.
هر وقت او به یک بهانه خودش را به من نزدیک می کرد، من با صد بهانه ی دیگر از او
فرار می کردم، یا لحظاتی که به ناچار تن می دادم به شرکت در مجالسی که او نیز در
آن حضور داشت.
روزهای سختی بود! روزهایی بود که او را با تمام معایبش می دیدم و
باز هم جاذبه ایی عجیب مرا به سوی او جذب می کرد، احساسی بین عشق و نفرت که مدام می
جوشید و در غلیان بود.
راستش آدم عاشق
تکلیفش مشخص تر از معشوق ست. عاشق معبودی یافته که او را به کمال می
بیند، چون پرده ی عشق، حجاب چشم باطنش
شده است، معشوق را فارغ از تمام کاستی ها و عیوب می یابد.
اما معشوق ، عاشق را
بدون حجاب می بینند. عاشق برایش موجودی است مثل دیگر موجودات با این تفاوت که شعله
ی عشق عاشق است که معشوق را گرم می کند.
گرمای عشق، معشوق را وادار می کند که عاشق
را با تمام بدی ها و کاستی ها پذیرا باشد.
عاشق تصویری آرمانی و غیر واقعی از معشوق در
ذهن ساخته به همین دلیل دل به چیزی بسته که غیر واقعی است و حقیقت ندارد. پس در
عشق میان عاشق به معشوق، معشوق می بیند و عاشق کور است، همین بینایی معشوق و نابینایی عاشق است که باعث
شده در ادبیات عرفانی رابطه ی میان عاشق و معشوق را به رابطه میان عابد و معبود(انسان و خدا)
تشبیه کنند.
در رابطه ی میان عابد
و معبود، معبود معشوق است و عابد عاشق، معشوق یا همان معبود دانا و تواناست، او عابد را با همه ی داشته ها و نداشته هایش می بیند و می پذیرد. اما عابد تنها سایه
ای از جمال معشوق دیده و به او دل باخته است.
کار عاشق کور، این است که تنور عشق را شعله ور می کند! چه اگر این حرارت عاشقانه وجود نداشته باشد معشوق، معبود نمی شد.
کار عاشق کور، این است که تنور عشق را شعله ور می کند! چه اگر این حرارت عاشقانه وجود نداشته باشد معشوق، معبود نمی شد.
ماحصل کلام این که
اگر می بینید پای یک رابطه ی عاشق و
معشوقی لنگ شده ، باید از همان
ابتدا عاشق را ملامت کرد، چه آن که نتوانسته است حرارت عشق را آن طور که دل
معشوق را گرم می سازد، برافروخته کند. زیرا معشوق تنها زمانی تن به عشق عاشق می
دهد که حرارت عشق قلبش را به قدر کفایت گرم کرده باشد.
پس عاشق باید ممارست
کند و صبوری به خرج دهد و بسته به لیاقت معشوق، عاشقی کند تا به وصال برسد!
( حیف
بیشتر ما نمی فهمیم نا امیدی برای عاشقی "سم" است و " شکیبایی" سلاح!.
یادمان باشد برای به دست آوردن یک آرزو تنها
دوست داشتن کافی نیست. باید صرف نظر از بزرگی و کوچکی خواسته! عاشقانه آن را بخواهیم تا به سوی ما جذب شود.)
.....
آخرش به هفت دنده بازی کشید.