۹ مرداد ۱۳۹۱

زنده بدم مرده شدم

حقوق بازنشستگی پدر مرحومم را که مادرم دریافت می کرد نزدیک به یک سال است قطع کرده اند.
حاصل پیگیری های ما این شده است که بگویند. تازه فهمیده ایم پدر شما هنوز نمرده است! و سند و مدرکی از مرگش موجود نیست!
باز هم پیگیر می شویم معلوم می شود ثبت احوال قزوین که مسئول ابطال شناسنامه پدرم بوده باید وفات پدرم را  به ثبت احوال تهران گزارش می کرده  است( چون پدرم تهرانی بوده) ولی این کار را نکرده ،  بنابراین هنوز بطور قانونی پدرم نمرده است.
باز هم پیگیری می کنیم معلوم می شود مثل مادر من چه بسیار.
حتی نمونه ای وجود دارد که  بازنشسته ای نمرده است اما گفته اند مرده و حقوقش را قطع کرده اند تا مدارک قانونی مردنش را بیاورد.
مادرم دست به دامان همه شده است؛ اما دوندگی ها بی فایده است.
من را که می بیند چاره از من می جوید، می گوید: مامان جان بیا یک نامه نگاری اینترنتی بکن برای آقای خامنه ای برای آقای رییس جمهور برای رییس قوه قضاییه برای رییس مجلس برای نماینده قزوین برای امام جمعه تهران برای رییس دیوان عدالت اداری برای رییس وزارت خانه ی مدیر کل جناب آقای مستطاب محترم برادر ارجمند ... بگو من به این پول احتیاج دارم، من یک زن بیوه هستم، خرج دارم، مریضی دارم، عروس دارم، داماد دارم، من چیز زیادی نمی خواهم، حقوق شوهر مرحومم را می خواهم، حقوق شوهر مرحوم من مگر چقدر است؟ ماهیانه ششصد هزارتومان است! این مرد را زمان شاه درجه هایش را گرفته اند، از ارتش اخراجش کرده اند، آزادی خواه بوده است،  آنقدر مغرور بوده که بعد از انقلاب نرفته گدایی درجه  بکند. او به همین قدر حقوق راضی بود. حالا همین را هم از من دریغ کرده اند...
من غصه نمی خورم، و گریه نمی کنم، مثل مادر من چه بسیار، دیگر دوران غصه خوردن بخاطر خلخال پای زن یهودی و حقوق پایمان شده زن بیوه مسلمان شیعه، شکم گرسنه ی چه بسیار کودک فقیر خیابانی، کشتارمردمان در سوریه و میانمار و عراق و افغانستان و دور و نزدیک نیست.
دیگر دوران غصه خوردن بخاطر مرگ انسایت است.

۷ نظر:

یه مثلا آدم گفت...

انسانم آرزوست

ناشناس گفت...

منظور از خلخال پای زن یهود را نفهمیدم
میشه توضیج بدید

گلبرگ خاتون گفت...

انسانیت نمرده فقط در این کشور سر شده و بی تفاوت مثل غورباقه ای که توی قبلمه میندازن و کم کم شعله را بالا میکشن کم کم میپزه و خبر نمیشه ما اینطوری شدیم

خـــآتون خـــآموش گفت...

انسانیت هم مفهوم انتزاعی شد

علی و متی گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پریسا گفت...

شما از ایران (گربه) که اسم می برید من یاد مطلب : "ایران خانم در آسانسور" نشریه " چلچراغ " می افتم !

مینا گفت...

سلام خارخاسک
من نمی‌دونم که این چیزی که نوشته واقیعه یا نه ولی اگر واقعا این مشکل برات پیش اومده خواهش می‌کنم به من خبر بده ببینم می‌تونم کاری انجام بدم یا نه ؟‌

مینا شهنی
shehni@hamshahri.org
من خبرنگارم و حوزه کاری‌ام تامین اجتماعی و سازمان بازنشستگی کشوری است

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...