۶ فروردین ۱۳۸۹

تغییر

وقتی کوچک بودم شاه را با آن جلال و جبروتش که در تلویزیون می دیدم حیرت می کردم
(می دانم سوال تکراری است ) اما همیشه با ترس و لرز از بزرگترهایم می پرسیدم : یعنی شاه پی پی هم می کند ؟
بعد بزرگترهایم به من می گفتند :چرا که نمی کند خیلی خوب هم می کند در توالت طلا پی پی می کند .
من اصولا کوچک که بودم همیشه یبوست مزاج داشتم فکر می کردم همه مردم مثل من هستند منتهی با درصد کمتر یعنی هر وقت توالت می روند یک چشمشان اشک است و یک چشمشان خون ! وتا وقتی کوچک هستند مادر و پدرشان به وقت اجابت مزاجشان موظفند دم در توالت کشیک دهند و او را تشویق کنند که بیشتر زور بزند .
خلاصه تجسم این که شاه برود روی توالت طلا بنشیند و هی زور بزند و چین به ابرو بیاندازد و چشمهایش را ریز کند و توی سرش بکوبد تا بلکه فرجی بشود ؛ یکی از معماهای توالتی من بود. البته آخرش به این نتیجه می رسیدم که چنین چیزی امکان ندارد و نمی شود که شاه مملکت ملزوماتی برای این منظور داشته باشد.
این مال کوچکی هایم بود حالا خیلی تغییر کرده ام .
همه ی ما روزی تغییر می کنیم باید این تغییرات را بنویسیم تا ببینیم حدش چقدر شده است به اندازه کافی بزرگ شده ایم یا نه !
حالا که بزرگ شده ام اطمینان دارم که همه آدمها از راس تا ذیل می توانند چنین توانائی را داشته باشند حتی در پاره ای مواقع تا حد غیر قابل کنترلش یعنی می شود همه جا را به گند کشید و دیگر حتی احتیاجی به توالت نیست چه برسد به طلایش .

هیچ نظری موجود نیست:

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...