۱۰ اسفند ۱۳۸۸

اعترافات

دیروز داشتم کهنه ی بچه می شستم ! دیدم صدای اعترافات از تلویزیون می آید، دویدم رفتم دیدم این یاروریگی است نشسته است رو به دوربین و دارد اعتراف می کند .
این جریان اعترافات خیلی بامزه شده. همه یک جوری می آیند تو تلویزیون اعتراف می کنند . انگار نشسته اند پیش کشیش دارند درد و دل می کنند . اعتراف می کنند مثل هلو ، مثل آب خوردن ،مثل شستن کهنه ی گهی بچه با دترجنت . چقدر با نمک ....... تلویزیون میلی را خیلی دوست دارم .شادم می کند .

هیچ نظری موجود نیست:

نوروزی دیگر

پول خوشبختی نمی می آورد

 غمگین نباشید و تلاش کنید به ادامه زندگی به خوشبین ترین حالت ممکن. زیرا برای غصه  خوردن در هر موقعیتی که فکرش را کنید سوژه مناسب پیدا می شود...